English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6254 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
superconductivity U فوق هدایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
management U هدایت یا سازماندهی
managements U هدایت یا سازماندهی
template U ریل هدایت
templates U ریل هدایت
leading U هدایت
program U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
director U هدایت کننده
director U برج هدایت تیر
director U هدایت کننده اتش
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors U هدایت کننده
directors U برج هدایت تیر
directors U هدایت کننده اتش
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
plotter U نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
plotters U نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
lead U هدایت
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
lead U هدایت کردن بست اتصال
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead U سیر هدایت الکتریکی
leads U هدایت
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
leads U هدایت کردن بست اتصال
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U سیر هدایت الکتریکی
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
statement U دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement U 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statements U 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
direct U اداره کردن هدایت کردن
direct U هدایت کردن
directed U اداره کردن هدایت کردن
directed U هدایت کردن
directs U اداره کردن هدایت کردن
directs U هدایت کردن
sprint U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
superconductivity U قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
guidance U هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guide U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
jig U اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jigs U اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
traffic U تجارت هدایت شده
trafficked U تجارت هدایت شده
trafficking U تجارت هدایت شده
traffics U تجارت هدایت شده
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
cruise missile U موشک هدایت شونده کروز
cruise missiles U موشک هدایت شونده کروز
direction U هدایت
direction U هدایت رهبری
direction U مسیر هدایت کردن
automation U کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
simulator U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
core U بخش هدایت مرکز یک کابل
cores U بخش هدایت مرکز یک کابل
coax U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
navigation U هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
print U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
printed U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
prints U حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
rudder U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
automatic pilot U دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilots U دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
convey U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
Other Matches
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
steerage U هدایت
transduction U هدایت
conductance U هدایت
total conductivity U هدایت کل
navigators U هدایت گر
navigator U هدایت گر
conduction U هدایت
afferent conduction U هدایت اورانی
rede U هدایت کردن
electron conduction U هدایت الکترون
enlightened U هدایت شده
conduction U هدایت گرم
fire direction U هدایت اتش
bus bar line U سیم هدایت
conduction U هدایت تنظیم
image line U هدایت تصویر
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
steerable U هدایت کردنی
hydraulic conductivity U هدایت ابی
stream line U خط هدایت جریان
electric conduction U هدایت الکتریسیته
navigating U هدایت کردن
afferent transmission U هدایت اورانی
heat conduction U هدایت حرارتی
steering U هدایت کردن
joysticks U سکان هدایت
navigated U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
conducts U هدایت کردن
con U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
heat conductivity U هدایت حرارتی
conduct U هدایت کردن
operating stand U اطاق هدایت
guide way U مسیر هدایت
admittance U هدایت فاهری
directing U هدایت کردن
joystick U سکان هدایت
leading line U خط هدایت هواپیما
leading marks U نشانههای هدایت
conductible U قابل هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
conductance U میزان هدایت
conduct of fire U هدایت تیراندازی
convect U هدایت کردن
commutate U هدایت وتغییر
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
conduction velocity U سرعت هدایت
conductive U قابل هدایت
conning tower U برج هدایت
conductivity U ضریب هدایت
conductivity U قابلیت هدایت
dirigible U قابل هدایت
canalization U هدایت در مسیر
undirected U هدایت نشده
avigation U فن هدایت هواپیما
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
dredging ladder U هدایت کننده سطل
current carring U انتقال یا هدایت جریان
directed net U شبکه هدایت شده
direction center U مرکز هدایت عملیات
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
guideway U شیار هدایت کننده
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
channelising island U سکوی هدایت کننده
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
fire direction center U مرکز هدایت اتش
conductance U مقدار هدایت واقعی
directing staff U ستاد هدایت کننده
fire direction net U شبکه هدایت اتش
guided missile U موشک هدایت شونده
guided missiles U موشک هدایت شونده
conducting staff U ستاد هدایت کننده
directed exercise U تمرین هدایت شده
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
guded missile U موشک هدایت شوند
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
fire control U کنترل یا هدایت اتش
conducted U هدایت کردن بردن
conduct U هدایت کردن بردن
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
steered wheel U چرخ هدایت شده
susceptance U مقدار هدایت کور
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
vectored thrust U تراست هدایت شونده
vectored U تراست هدایت شونده
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
fire direction U هدایت کردن اتش
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
conducts U هدایت کردن بردن
input of current U تغذیه و هدایت جریان
conducting U هدایت کردن بردن
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
secondary cone U برج هدایت یدکی ناو
vectored attacks U تک هدایت شده هواپیما به هدف
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
conductibility of heat U قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
airmanship U متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
fire direction net U شبکه مخابراتی هدایت اتش
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
guided weapon U جنگ افزار هدایت شونده
laser guidance U هدایت لیزری بمب یا موشک
input admittance of the tube U مقدار هدایت اولیه لامپ
insulator U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
high frequency conductivity U قابلیت هدایت فرکانس بالا
induced conductivity U قابلیت هدایت القاء شده
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
input admittance U مقدار هدایت طاهری اولیه
tail race U کانال هدایت اب از توربین به خارج
pgm U نوعی موشک هدایت شونده
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
inductivity U ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
director sight U زاویه یاب مخصوص هدایت تیر
jump instruction U هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
landing beam U نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
plotting room U مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
entac U موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
ortho para director U هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
omnidirection range U سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
nike ajax U نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
air defense direction center U مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
air facility U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air inst alations U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
conductivity meter U دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
pseudopursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
input conductance U مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
radio approach U دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
teleran U دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
guided missile cruiser U زره شکن حامل موشک هدایت شونده
pursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
proportional navigating U هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
nike hercules U موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
bull pup U نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
diastereotopic group U گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
active homing guidance U هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
superfluid U جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
remotely piloted U هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
momentary switch U یچی که فقط در صورت انتخاب شدن هدایت میکند
vector U آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vectors U آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
pathfinder guidance U هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
armstrong U سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
fix U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
coupled mode U روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
fixes U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
interrupts U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
transfers U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
Recent search history Forum search
1تاندانسیو
1پرو سویت یعنی چه؟ در مقاله ای از آل احمد آمده درباره صادق هدایت
0سیره رفتاری امام علی(ع) سیره هدایت عملی انسان و جامعه است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com